پیکر ۴ تن از شهدای حمله رژیم صهیونیستی به خاک ایران پیدا شد حکایت ما مدینه نرفته‌ها بیش از یک میلیون و ۶۰۰ هزار زائر به مشهد مشرف شدند ۱۱۴ میلیون پرس غذا توسط موکب‌های ایرانی در اربعین ۱۴۰۴ توزیع شد قرارگاه ملی مسجد در سطح کشور تشکیل شد سیره پیامبر (ص)؛ الگوی ارتباط مؤثر اندوه حسین (ع) متصل به اندوه رضا (ع) است محمد (ص)؛ پیامبری که درد‌ها را با توحید درمان کرد مراسم جاماندگان اربعین ۱۴۰۴ در سراسر کشور برگزار شد مدارس زیادی در سطح خراسان رضوی فاقد نمازخانه مناسب هستند + فیلم روایتی از سوگواری متفاوت مشهدی‌ها در محرم و صفر امسال و پس از جنگ تحمیلی ۱۲‎‌روزه سفر کاروانی به عتبات دوباره آغاز شد چه افرادی بدون فیش می‌توانند به حج بروند؟ ۲۰۰ هزار عمره‌گزار ایرانی تا سال ۱۴۰۵ به عربستان مشرف می‌شوند ۳ ویژه برنامه در پنج شب پایانی ماه صفر در حرم مطهر رضوی برگزار می‌شود یک کاسه نبات زعفرانی به یاد «شهید مصطفی چمران» هم‌زمان با سالروز پایان یافتن محاصره پاوه | نور خورشید پس از گرگ‌ومیش پاوه عوامل هلاکت مردم در گفتار اخلاقی امام حسن مجتبی (ع) مظلومیت و غربت امام حسن (ع) در گفت‌وگو با حجت‌الاسلام‌والمسلمین فرحزاد | جلوه کرامت در نهایت غربت درخواست اختصاص اعتبار ویژه از وزیر کشور برای ستاد خدمات زائر در دهه پایانی صفر
سرخط خبرها

ای آنکه از قلبم به من نزدیک تری!

  • کد خبر: ۱۶۸۴۴۹
  • ۲۰ خرداد ۱۴۰۲ - ۱۴:۰۵
ای آنکه از قلبم به من نزدیک تری!
گاهی در تصمیم‌های ساده روزمره مان دوست داریم کاری انجام بدهیم، اما انگار ته دلمان به انجام دادنش راضی نمی‌شود.

گاهی وقت‌ها آدمیزاد با همه وجودش طالب کسی یا چیزی می‌شود، اما هر چه برایش تلاش می‌کند، به سرانجام نمی‌رسد و پس از مدت‌ها که به عقب باز می‌گردد و تأمل می‌کند، با خودش می‌گوید: خدا را شکر که نشد! حکمت نشدنش را حالا می‌فهمم. این تجربه را ممکن است خیلی از ما در برهه‌های مختلف زندگی داشته باشیم.

گاهی هم در تصمیم‌های ساده روزمره مان دوست داریم کاری انجام بدهیم، اما انگار ته دلمان به انجام دادنش راضی نمی‌شود؛ مثلا یک باره تصمیم می‌گیریم پاسخ بدی کسی را بدهیم که در حقمان بار‌ها بدی کرده است، اما حسی درونمان مانع می‌شود و انگار دستی متوقفمان می‌کند که کمی صبر کن! در حال رانندگی هستیم، کسی می‌پیچد جلوی ماشین و سبقت می‌گیرد. با خودمان می‌گوییم: من هم پایم را روی گاز می‌گذارم و به سرعت خودم را به او می‌رسانم تا جواب رفتارش را بدهم، اما برای چندثانیه چیزی در وجودمان اتفاق می‌افتد که اگر تصادف کردم یا آسیب دیدم چه؟

چرا باید این کار را انجام بدهم و دست از این تصمیم بر‌ می‌داریم و راهمان را طی می‌کنیم. برای تغییر یک شغل، یک مکان، برای پایان یک دوستی، برای انتقام از یک دشمنی، برای بی شمار اتفاق‌هایی که هر روز در زندگی مان رخ می‌دهد، بی شمار تصمیم می‌گیریم، اما بار‌ها انگار حسی در لحظه آخر تصمیم نهایی مان را جهت می‌دهد. گاهی متوقفمان می‌کند، گاهی شتابمان را می‌گیرد، گاهی به صبوری دعوتمان می‌کند و گاهی با اتفاق دیگری آیینه‌ای مقابلمان می‌گذارد تا نتیجه تصمیممان را ببینیم و گاهی متحولمان می‌کند؛ آن قدر که ممکن است فردای همان روز از خودمان بپرسیم: این من بودم که چنین تصمیمی گرفتم، یا چنین آرزویی در قلبم داشتم؟ این من بودم که برای تصمیم نادرستی این همه شتاب می‌کردم؟

آنجاست که آدمی تازه آن دستی را که بالاترین دست هاست و حسی را که بالاترین ادراک هاست در وجودش می‌فهمد. آنجاست که متوجه می‌شود خداست که در همه لحظه‌ها مراقب اوست و حائلی میان او و همه تردید‌ها و تصمیم‌ها و ادراک‌ها و آرزو‌های اوست. خداوند متعال در فرازی از آیه ۲۴ سوره انفال می‌فرماید: «وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ»؛ بدانید خداوند میان انسان و قلب او حائل می ‏شود.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->